سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروشگاه اینترنتی روم-دکور
به حق برایتان می گویم : بنده نمی تواند خدمتگزاردو پروردگار باشد و هرچه بکوشد، باز یکی را بر دیگری ترجیح خواهد داد. همچنین خدا دوستی و دنیا دوستی، برای شما جمع نخواهد شد . [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :31
کل بازدید :490631
تعداد کل یاداشته ها : 48
103/9/5
6:37 ص
موسیقی

 

مهدی بیا

ای خدایی که در این نزدیکی

زیر سجاده کنار گلدان

نزد آن کاج بلند

ایستاده به من مینگری

دوستت دارم

که تو را میخوانم

با همه احساسم

نه به این خاطر که من از باغچه گلی برچینم

نه تو را میخوانم که برای شادی

نه برای سرافرازیم از بهر کلاس

که "تو"را میخواهم

مرهم قلب شکسته

قوت بازوی خسته

که ز جابرخیزم

که بگویم هستم

و"تو"رامیخوانم

به چه عنوان گویم

من" تو" را میخواهم

شاید این دل ز برای تو چنین میخواند

شاید این اشک روان شوق دیدار چنین دیده ولی

"تو"چرا پنهانی؟

ز چه من خواب روم؟

شوق دیدار تو دارم اما

ز که پرسم نشان دل را

به چه سو بهر تجسس بروم؟

دل من میگوید تو مرا می بینی

پس چرا می لرزم؟

زانوانم سست است

ای همیشه یارم

قلب من تاریک است

مثل معدن سخت است

دل من از سنگ است

مثل یک شمشیر است

یا مرا خواهد کشت

یا ترا خواهد برد

تو مرا میخوانی

یاریم میداری

گوش من معیوب وچشم من هم کور است

اشک من ارزان است

غم من اندوه است

سخن راست من الله است

کفر و ایمان همگی یکرنگند

تو همه میدانی

تو مرا میبینی

سوی من میایی

پشت در میمانی

"من" تو را میرانم

تو همانی که به من نان دادی

آسمان را دادی

یک سبد پر ز گلابی دادی

تو به من بخشیدی

شب و خورشید و دلی پرآواز

من تو را میبینم

تو خدایی

تو همان مردک پیری که به من خرما داد

تو همان احساسی که به من یاری داد

تو همان آقایی که میاید یکروز

ازسوی قبله من

معدن عشق و وفا

من تو را میبینم

شوق پرواز تو دارد این دل

ای خدا کار من این است تا شب

دل من بهر نوایی تنگ است

خاطرم آسوده که تو این جا هستی

و مرا میبینی

نگهت سوی من است

این مبالات من است

سر من بهر رضایت خم و دل

بهر یک جرعه می سوی کمال آمده است

ای خدا تنهایم

بنگر غمهایم

این دل پر آهم

دست دل من بهر نیاز آمده است

من تو را میخواهم

تو بیا تا شود این جا یکسر

پر ز عطر ونفست

پر زآوای مسیحای زمان

حجت ابن الحسن آن کارگشا

قله درد و غم ما بشکن

مهر وسرسبزی وایمان

تو به ما عیدی ده

من هنوز منتظرم

تا بیاید آن روز

جمعه ای نزدیک است

آسمان پر بگشا

منتظر میاید منتظر میاید

این شعر از سروده های خودم است.

البته من خودمو شاعر نمیدونم برای همین می دونم کاستی های زیادی داره.

پس با نظرات گرمتون کمکم کنید تا کاستیهاشو برطرف کنم.

 

 

 

 

 

 

 


87/1/30::: 12:10 ع
نظر()
  
  • کد نمایش افراد آنلاین