سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروشگاه اینترنتی روم-دکور
هرکه شما را دوستبدارد، خدا را دوست داشته است، و هرکه شما را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است . [امام هادی علیه السلام ـ در زیارت جامعه ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :39
کل بازدید :490571
تعداد کل یاداشته ها : 48
103/9/2
12:57 ع
موسیقی

پس از پایان این نیایش آموزنده و پر محتوا، نمازگزار باید یک سوره کامل از قرآن را تلاوت کند.

این کار، بخشى از قرآن را که وى آزادانه و به دلخواه انتخاب کرده، در یاد او زنده مى‏کند، یعنى فصل دیگرى از معارف اسلامى را پیش روى او مى‏گشاید.

فریضه تلاوت قرآن در نماز-چنانکه امام على بن موسى علیه السلام در حدیثى به فضل بن شاذان فرموده است-قرآن را از متروک شدن و نافهمیده ماندن به در مى‏آورد در خاطره‏ها و ذهنها حاضر مى‏سازد. (1)

در این گفتار، ما به ترجمه سوره توحید-که به طور معمول در نمازها تلاوت مى‏شود-بسنده مى‏کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم-به نام خداى رحمان و رحیم.

قل.بگو. (اى پیامبر) خود بدان و به دیگران نیز، همچون پیامى بایسته، برسان که:

هو الله احد-اوست‏خداى یکتا. (2)

مانند خدایانى که عقاید تحریف شده ادیان معرفى مى‏کنند شریک و رقیب و هماورد ندارد. پس صحنه آفرینش میدان تنازع و پیکار خدایان نیست.بلکه همه سنتها و قوانین عالم ناشى از یک اراده و یک قدرت است و به همین دلیل است که در جهان آفرینش نظم و هماهنگى و یکنواختى برقرار است و قوانین و تحولات و حرکات طبیعى عالم همه به یک سو و در یک جهت در عمل و حرکت‏اند.و در این میان فقط انسان است که چون از«اراده‏»و«اختیار»و قدرت تصمیمگیرى برخوردارش ساخته‏اند، مى‏تواند از این نظم کلى سرپیچى نماید و چون سازى ناهماهنگ، نغمه‏اى جدا بنوازد.و نیز مى‏تواند یکسره بر طبق این قوانین، زندگى خود را بسازد.

الله الصمد-خدا از همه رو بى‏نیاز است (از همه چیز و همه کس) .

یعنى خدایى که من در برابر او به کرنش و تعظیم و ستایش برخاسته‏ام، همچون خدایان پندارى نیست که پدید آمدنش، ادامه حیاتش، و توان بودن و زیستنش به کمک و مراقبت و رعایت کسى نیازمند باشد.آن چنان خدایى شایسته تکریم و تعظیم انسان‏نیست، زیرا که خود موجودى است در طراز انسان یا فروتر از آن.انسان، این موجود عظیم و ژرف، تعظیم و ستایش و عبودیتش فقط در برابر قدرتى مى‏سزد که به هیچ وجودى و هیچ عنصرى کمترین نیازى نداشته باشد و بودن و قدرتمند بودن و همیشه بودنش از ذات او مایه گرفته باشد.

لم یلد-نزاده و فرزند نیاورده است.

آن نیست که در پندارها و خرافه‏هاى ادیان تحریف شده و عقاید شرک‏آمیز، معرفى مى‏کنند. خداى پندارى مسیحیان و مشرکان نیست که فرزند یا فرزندانى داشته باشد.او آفریننده و پدیدآورنده همه چیز و همه کس است و نه پدر آنان.و همه آنان که در آسمانها و در زمین زندگى مى‏کنند، بندگان اویند و نه فرزندان او.

و همین نسبت‏«بندگى و ربوبیت‏»میان انسان و خداست که بندگان واقعى خدا را از بندگى هر چیز و هر کس بجز خدا باز مى‏دارد، زیرا بنده دو ارباب نمى‏توان بود.

آنان که خدا را پدر مهربان خلایق و انسانها را فرزندان او پنداشته‏اند و نسبت‏«بندگى و ربوبیت‏»میان خدا و خلق را شایسته انسان و مقام او و کرامت او ندانسته‏اند در حقیقت راه را براى بندگى غیر خدا گشوده‏اند و خود در عمل، بنده بسیارى از اربابان بى‏مروت دنیا و آلت دست‏برده‏گیریها و برده‏پروریها شدند.و لم یولد-و خود زاییده نشده است.

او پدیده‏اى نیست که روزى نبوده و روز دیگرى قدم به جهان هستى نهاده باشد.نه زاییده کسى است و نه زاییده اندیشه‏اى یا پندارى و نه زاییده نظامى و طبقه‏اى و شکلى از شکلهاى زندگى بشر.او ارجمندترین و والاترین واقعیتهاست.واقعیتى لا یزال است. همواره بوده و همواره خواهد بود.

و لم یکن له کفوا احد-و او را انباز و همتا و هماوردى نبوده و نیست.

به کسى نمى‏توان همانندش کرد، و کسى را نمى‏توان در طراز و همپایه او دانست. نمى‏توان منطقه نفوذ و قلمرو فرمان او را-که سراسر جهان هستى است-میان او و کس دیگرى تقسیم کرد.بخشى از جهان یا از صحنه زندگى انسان را از او دانست و بخشى را به کسان دیگر، به خداوندگاران جاندار و بیجان یا به مدعیان الوهیت و قدرت، واگذار نمود.

این سوره، چنانکه از نامگذارى آن پیداست، به راستى سوره توحید است.ایده توحید که در سراسر قرآن و در صدها آیه به لحنها و بیانهاى گوناگون بازگو شده، در این سوره به صورتى فشرده و با عباراتى ناظر به عقاید خرافى و شرک‏آمیز رایج آن روزگار و با صراحتى که نفى کننده هر داعیه الوهیتى مى‏تواند بود، براى آخرین بار ایراد شده است.

این سوره از سویى به مسلمانان و به همه جهانیان خدایى‏را که از نظر اسلام، شایسته پرستش و ستایش است معرفى مى‏کند:خدایى که یکتا نباشد.خدایى که شبیه او را صدها و هزارها در میان خلق عالم بتوان یافت‏شایسته ربوبیت و الوهیت نیست. قدرتمندى و قدرتى که براى بودن و ادامه یافتن خود به کمک موجود دیگرى نیازمند باشد، نمى‏تواند و نمى‏باید بر بشر تحمیل شود.آن کس که در برابر خدایان پوشالى و نیازمند و پدید آمده و قابل زوال به کرنش و تعظیم برمى‏خیزد پا بر سر کرامت انسانى خویش مى‏گذارد و خود را و انسانیت را به قهقرا مى‏کشاند.این جنبه مثبت‏سوره توحید است که نشانه‏ها و ممیزات معبود و خداوندگار انسان را ارائه مى‏دهد و پوشالى بودن خداوندگاران تاریخ را به اثبات مى‏رساند.

و از سوى دیگر به خدا پرستان و پذیرندگان اسلام هشدار مى‏دهد که درباره ذات و صفات خدا خود را به کنجکاویهاى عقلى که شبهه‏خیز و وسوسه‏انگیز است آلوده نسازند. خدا را به کوته‏سخنى-که مدعیان یاوه را از مقام قدس ربوبیت‏بتواند راند-بخوانند و یاد کنند و به جاى غرق شدن در فلسفه بافیها و ذهنیتها، به تعهدهایى که از عقیده به توحید برمى‏خیزد بیندیشند.

بنابر حدیثى که از امام على بن الحسین علیه السلام رسیده است، خداى متعال مى‏دانست که در آینده تاریخ، مردمى کنجکاو خواهند آمد و بدین علت‏سوره توحید و آیاتى از سوره حدید-تا آیه علیم بذات الصدور-را نازل ساخت تا حدود مجاز براى بررسى در ذات و صفات خدا را مشخص کند.پس هر که به ماوراى‏این حدود بپردازد خود را به هلاکت افکنده است. (3)

گویا سوره قل هو الله...به نمازگزار مى‏گوید:خدا قدرتى است‏یکتا و والا و برترین، ذاتا مستغنى و بى‏نیاز، نزاییده و زاده نشده، بى‏همانند و بى‏همال و، همین و بس. دانایى و بینایى و حکمت و دیگر صفات خداوند تا آنجا که دانستن و شناختن آن براى مسلمان لازم است و در شکل بندى زندگى و عروج روح او مؤثر تواند بود در آیات دیگرى از قرآن باز گفته شده است.بیش از این در ذات خدا و چگونگى صفات او غور مکن، معرفت‏بیشتر را در عمل به دست‏خواهى آورد.در پى آن مباش که با بحث و تعمق ذهنى به معرفت‏بیشتر دست‏یابى.در پى آن باش که معرفت را از راه ایجاد صفا و روحانیت در باطن روح و از راه عمل کردن به لوازم توحید کسب کنى.

...و چنین بودند پیامبران و صدیقان، بندگان راستین خدا و موحدان صادق و عارف.

پى‏نوشت‏ها:

1.متن حدیث در دومین پانوشت همین کتاب ذکر شده است.

2.یا«خدا یکتاست‏».بنابر اینکه ضمیر هو براى شان و حدیث‏باشد.

3.ان الله عز و جل علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمقون، فانزل الله تعالى:قل هو الله احد و الایات من سوره الحدید الى قوله:علیم بذات الصدور، فمن رام وراء ذلک فقد هلک-نور الثقلین، ج 5، ص 706، به نقل از اصول کافى.


87/1/23::: 2:0 ص
نظر()
  
  • کد نمایش افراد آنلاین