سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروشگاه اینترنتی روم-دکور
پاکدامنى زیور درویشى است ، و سپاس زینت توانگرى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :3
کل بازدید :490672
تعداد کل یاداشته ها : 48
103/9/8
7:17 ص
موسیقی

بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.

به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.

این جمله، سرآغاز همه سوره‏هاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگى‏اش و تمامى جلوه‏هاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مى‏کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مى‏گذارد.با یاد او به بستر مى‏رود و با استعانت او سر از بستر برمى‏دارد و فعالیت روزانه خود را از سر مى‏گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمى‏گیرد و رهسپار سراى جاویدان مى‏شود.

الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست.

همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همه‏خصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مى‏گیرد.

هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مى‏بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه‏هاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلت‏ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.

این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مى‏بندد همچنان که از بى‏مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مى‏کند.

در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مى‏شود.نمازگزار در مى‏یابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته‏بینیها را در او از بین مى‏برد، به او جرئت و حس تکاپو مى‏بخشد، از عبودیت‏خدا احساس غرورى در او پدید مى‏آورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومى‏نمایاند.

از سوى دیگر مى‏بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مى‏فهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مى‏کند که تنها نیست، مى‏فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت‏خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکت‏به سوى یک جهت است.

این رابطه و پیوستگى او را نسبت‏به همه موجودات مکلف و متعهد مى‏سازد.نسبت‏به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت‏به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.

الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.

رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمت‏برخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصى‏اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان‏شایسته و انسانهاى صالح را شامل مى‏شود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.

یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است‏به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه‏گستر و همه‏گیر مى‏باشد (1) .

مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.

روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مى‏کنند.مادى بى‏خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت‏به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیده‏اند.

مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدش‏وسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آینده‏اى نامحدود است و این مستلزم امیدى بى‏پایان و تلاشى خستگى‏ناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مى‏تواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.

یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست‏به نمازگزار توان جهت‏گیرى درست مى‏بخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمت‏خدایى مى‏دهد.زندگى و همه جلوه‏هاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مى‏شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مى‏افتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بى‏اساس را از او باز مى‏گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مى‏کند.اگر در این نشاة، رویه‏ها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت‏طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بى‏عمل و بى‏تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشته‏دار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بى‏عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.

در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است‏به برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مى‏کند.

ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مى‏کنیم.

یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.

نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مى‏گسلد، و داعیه‏هاى خداوندگارى را رد مى‏کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه‏بندى جامعه‏ها بوده و اکثریت‏بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مى‏داشته‏اند-نفى مى‏کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مى‏برد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مى‏ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مى‏دهد.

اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیین‏هاى الهى است که از آن تعبیر مى‏شود به‏«الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مى‏باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بوده‏اند که این حقیقت را درست نفهمیده‏اند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کرده‏اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده‏اند.آنان گمان برده‏اند که‏«عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مى‏برده‏اند مطمئن مى‏شده‏اند که جز خدا را«عبادت‏»نمى‏کنند.

آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث‏بى‏پایگى این پندار را روشن مى‏کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت‏با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.

بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مى‏شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مى‏باشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقه‏اى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک‏» (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مى‏کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مى‏گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مى‏کند) مى‏باشند.

با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مى‏توان دریافت‏که ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه‏«لا اله الا الله‏» (2) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مى‏داده‏اند، چه مى‏گفته و چه مى‏خواسته و با چه و که طرف مى‏شده‏اند.

این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمى‏گذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مى‏کنیم.

اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (3)

عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند.

و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (4)

و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطه‏هاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (5)

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده‏اند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است.

و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مى‏خواهیم.

از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ‏گونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیت‏خدا نرفته‏اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهت‏حق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارى‏هاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهاده‏اند، چگونه ممکن است‏بندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتى‏ناپذیر و قهرى بى‏امان دارند.پس فقط از خدا مدد مى‏جوییم، از نیروى هوشمندى و اراده‏اى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخى‏اش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مى‏توانند شد، و از همه فرآورده‏هاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت‏بشرند.

اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.

اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى‏تر از«هدایت‏»مى‏داشت، بى‏شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مى‏شد و از خدا درخواست مى‏شد.

از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مى‏گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانه‏اى بدل مى‏گردد.

راه راست همان برنامه فطرى است، برنامه‏اى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده‏اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و بى‏دخالت هیچ قدرت‏نمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان دریاى بى‏کران تعالى انسانى است پیش مى‏رود.برنامه‏اى است که اگر در قالب یک‏«نظام اجتماعى‏»در زندگى انسانها پیاده شود و عینیت‏یابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و تعاون و تکافل و محبت‏و برادرى به ارمغان مى‏آورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت پایان مى‏دهد.

لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مى‏داند.باید به اشاره‏اى فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.

صراط الذین انعمت علیهم-راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادى.

چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفته‏اند و نعمت‏خدا به ایشان داده شده است؟تردید نمى‏توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجسته‏ترین دارندگانش همواره درنده‏ترین دشمنان خدا و خلق بوده‏اند.بلکه منظور نعمتى فراتر از این بازیچه‏هاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایت‏خداست.نعمت‏بازشناختن ارزش واقعى خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جاى دیگرى از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفى شده‏اند.

و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (6)

کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مى‏برند در کنار کسانى‏مى‏باشند که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان (7) ، شهیدان و شایستگان...

پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مى‏کند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ.راهى است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.

در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته شده است.با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مى‏زند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مى‏کند.

غیر المغضوب علیهم-نه راه کسانى که مورد خشم[تو]واقع شده‏اند.

چه کسانى مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهى دیگر گام نهاده‏اند و انبوه خلق بى‏خبر و بى‏اراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولى ست‏بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده‏اند.کسانى که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته‏اند واز آنان موجوداتى بى‏اختیار و آلت فعل و دنباله‏رو (مستضعف) ساخته‏اند.کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده‏اند.به بیان دیگر آن کسانى مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بى‏خبرى، بل از روى عناد و خودپرستى و خودکامگى پیموده‏اند.

در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى-که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مى‏کشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوى ایشان برمى‏داشته است-تشکیل مى‏داده‏اند.بجز این دو گروه-گروه هدایت‏یافتگان و گروه غضب‏شدگان-دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایت‏به همان نقطه‏اى مى‏رسد که راه مغضوبان ختم مى‏شود. (8) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مى‏کند:

و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.

آنان که از سر بى‏خبرى و ناآگاهى، و به تبعیت از پیشوایان گمراه‏ساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده‏اند و حال آنکه گمان مى‏کردند در راه درست و راست گام مى‏زنند، اما به درستى که در بیراهه‏اى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدم‏برمى‏داشته‏اند.

این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مى‏توان دید:همه کسانى که در نظامهاى جاهلى، چشم بسته و سر بزیر، دنباله‏رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده‏اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام‏آوران آیین خدا را تخطئه کرده‏اند و حتى گاه رو در روى آنان ایستاده‏اند، و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه نداده‏اند که در این موضع نابخردانه تجدید نظرى کنند.

این موضع را از این نظر نابخردانه مى‏نامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشه‏کن ساز حیثیت و هستى گروه مغضوبان مى‏باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.

نمازگزار با یادآورى و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالت‏حساسیت و دقت و مراقبتى نسبت‏به راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید مى‏آورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانه‏اى از رشد و راهیابى دید بار دیگر به شکرانه نعمت‏بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مى‏گشاید و مى‏گوید:الحمد لله رب العالمین (9)

و بدین‏گونه بخش مهمى از نماز را به پایان مى‏برد.

این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .

دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابى-نشاندهنده طرحى کلى از مجموعه معارف این کتاب است.همان‏طور که نماز، خلاصه‏اى و تصویر کوچکى است از اسلام و بسیارى از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژى اسلام، که به اشاره‏اى در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونه‏اى است از نقاط برجسته و خطوط اصلى معارف قرآن و مشتمل است‏بر خلاصه‏اى از راهنماییهاى مهم آن.بدین قرار:

جهانیان و جهانها، واحدى پیوسته‏اند و یکسره از آن خدا:رب العالمین،

همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفت‏خداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند: الرحمن الرحیم،

زندگى انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاة از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهاى انسانى و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو،

باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگى را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم،

باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزه‏هایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.

پى‏نوشت‏ها:

1.و رحمتى وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه 156 یا من سبقت رحمته غضبه (دعاى ماثور) .

2.رجوع شود به سوره اعراف، آیات 59 تا 158 و سوره هود، آیات 50 تا 84 که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.

3.سوره برائت، آیه 31

4.سوره زمر، آیه 18

5.تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 481.ذیل آیه 18، سوره زمر

6.سوره نساء، آیه 69.

7.کسانى که در عمل ادعاى ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کرده‏اند.

8.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنى بس پر معنا به مناسبتهاى گوناگون ذکر شده است.از جمله:

سوره شعراء، آیات 91-102 سوره ص، آیات 58-61 سوره ابراهیم، آیات 21-22 سوره غافر، آیات 47-48.

9.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.


87/1/23::: 2:4 ص
نظر()
  
  • کد نمایش افراد آنلاین