سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروشگاه اینترنتی روم-دکور
همنشین بى خرد مباش که او کار خود را براى تو آراید و دوست دارد تو را چون خود نماید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :29
کل بازدید :488592
تعداد کل یاداشته ها : 48
103/2/8
6:21 ص
موسیقی

در رکعت دوم و هم در رکعت آخر همه نمازها، پس از سر برداشتن از دو سجده، نمازگزار همچنان که نشسته است‏سه جمله که هر یک بازگو کننده حقایقى از دین است، بر زبان مى‏راند.این عمل را که با آن گفتارها همراه است‏«تشهد»مى‏نامند.

در جمله اول، گواهى مى‏دهد به یگانگى خداوندگار جهان:

اشهد ان لا اله الا الله-گواهى مى‏دهم که معبودى جز الله نیست.

و سپس این حقیقت را بدین‏گونه تاکید مى‏کند.

وحده-فقط او (خداوندگار جهانیان است)

و آنگاه آن را به زبانى دیگر تکرار مى‏نماید.

لا شریک له-او را شریکى در الوهیت نیست.

هر آنکس و هر آن چیزى که بشر را به زیر یوغ عبودیت‏خود کشیده و او را فرمانبر خود ساخته باشد«اله‏»اوست.هوسها و تمایلات حیوانى، شهوات و آزمندیهاى بشرى، نظامات وقراردادهاى اجتماعى، پدیدآورندگان و سردمداران آنها هر یک به نوعى انسان را به خدمت مى‏گیرند و هر یک به شکلى بر او الوهیت مى‏کنند. (1)

لا اله الا الله نفى همه این فرمانرواییهاست.و تشهد، گواهى دادن نمازگزار ست‏بر این نفى.یعنى نمازگزار مى‏پذیرد و به گردن مى‏گیرد که تنها خداى یگانه است که بر او حق فرمانروایى و الوهیت دارد و آن همه حق هیچ تحکمى را بر او ندارند.

همین که کسى این را پذیرفت، خود او نیز حق نخواهد داشت که هیچ موجود دیگرى (انسانى یا حیوانى یا فرشته‏اى و جمادى یا هواها و شهوات نفس خود) را به الوهیت‏بپذیرد و تن به طاعت و عبودیت او دهد.این سخن بدان معنى نیست که موحد تن به هیچ تعهد اجتماعى نمى‏دهد و هیچ قانون یا حاکمى را نمى‏پذیرد.چه، بسى روشن است که زندگى اجتماعى بنابر ماهیت‏خود ناگزیر از تعهدها و فرمانبریهاست.بل بدین معنى است که هیچ تحکمى و هیچ نظامى را که از فرمان خدا نشات نگرفته باشد نمى‏پذیرد و تحمل نمى‏کند.در زندگى فردى و اجتماعى خود گوش‏به فرمان خداست و اى بسا که بنا به فرمان خدا و به مقتضاى شکلى که خدا براى اداره زندگى انسانها تعیین کرده، لازم باشد که از کسانى اطاعت کند و به تعهداتى پایبند باشد.پس فرمانبرى و تعهد، بنابر خصلت ذاتى زندگى جمعى، از زندگى انسان موحد نیز تفکیک ناپذیر است، منتها این فرمانبرى، فرمانبرى از هوسهاى نفس سرکش خود یا از خود کامگیها و خودخواهیهاى آدمیانى چون خود او نیست، فرمانبرى از اراده و فرمان خداى بصیر و حکیم است.زیرا اوست که مقررات لازم الاجرا و زمامداران واجب الاطاعه را معین مى‏کند و آنان نیز فقط در چهار چوب فرمان او بر بندگان او فرمان مى‏رانند. (2)

این دستور قرآنى ناظر به همین حقیقت است:

اطیعوا لله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم (3) از خدا و پیامبر و کسانى که در میان شما (به گزینش و تعیین خدایى) صاحبان فرمان‏اند، فرمان برید.

و شاید به ملاحظه همین حقیقت و به دنبال آن است که درجمله دوم تشهد، نمازگزار چنین مى‏گوید:

و اشهد ان محمدا عبده و رسوله-و شهادت مى‏دهم که محمد بنده و پیام‏آور اوست.

پذیرش محمد (ص) به عنوان پیام‏آور خدا، در معنا پذیرش نمایندگى و خلافت الهى اوست. یعنى راه خدا در راه محمد جستن و فرمان او را از بنده برگزیده او گرفتن.

بسیارند خداپرستانى که در شناخت راه خداپسند به خطا رفته‏اند.معرفى و پذیرش محمد صلى الله علیه و آله به عنوان پیامبر خدا مشخص کننده و جهت دهنده تلاش و حرکتى است که انسان خداپرست‏باید در زندگى از خود بروز دهد تا خداپرستى او ادعایى راست‏باشد.

در این جمله با تکیه بر روى عبودیت محمد، صلى الله علیه و آله، و پیشتر آوردن کلمه‏«عبده‏»از کلمه‏«رسوله‏»گویا خواسته‏اند مهمترین ارزش اسلامى را معرفى کنند و به راستى چنین است.همه فضیلتهاى انسانى خلاصه مى‏شود در بنده واقعى و مخلص خدا بودن و آن کس که در این میدان از همه پیشتر است در کفه انسانیت از همه سنگینتر است.

براى کسى که به مفهوم بندگى خدا آشنا باشد این سخن بى‏نیاز از استدلال است.اگر بندگى خدا به معناى خضوع در برابر حکمت و بصیرت و رحمت و نیکویى و زیبایى بى‏پایان و ملازم با آزادى از بندگى نفس و بردگى غیر است، کدام ارزش برتر از آن‏مى‏توان یافت؟مگر نه اینکه همه بدیها و پستیها و شقاوتها و رذالتها و نامردمیها و همه سیاهیها و تاریکیها از بردگى انسان در برابر سرکشى‏هاى نفس یا سرکشى و طغیان انسانهاى مدعى زاییده مى‏شود؟و مگر نه اینکه بندگى خدا ریشه هر بندگى دیگر را مى‏سوزاند و نابود مى‏سازد؟

نکته ظریف و دقیقى که در این دو جمله اول تشهد هست، این است که:یادآورى توحید و نبوت ضمن یک گواهى از سوى نمازگزار انجام مى‏شود و او به یگانگى خدا و عبودیت و رسالت محمد صلى الله علیه و آله، «شهادت‏»مى‏دهد.این شهادت دادن در قیقت‏به معناى قبول همه تعهداتى است که بر پذیرش این دو عقیده مترتب است.گویا نمازگزار با این گواهى مى‏خواهد بگوید که من همه تکالیفى را که از این دو عقیده (توحید و نبوت) مى‏زاید، به گردن مى‏گیرم.دانستن خشک و خالى، دانستنى که تعهدى به دنبال نداشته باشد، باورى که عملى به بار نیاورد، از نظر اسلام داراى ارزش نیست.گواهى دادن به یک حقیقت، به منزله ایستادن بر سر آن و قبول همه تعهدها و عملهایى است که دانستن آن حقیقت‏به بار مى‏آورد.قبول و پذیرشى که از اعتقادى خالص و ایمانى فعال و مثبت و زاینده پدید مى‏آید.پس تشهد نماز، در حقیقت، تجدید بیعتى است که نمازگزار با خدا و رسول او مى‏کند.

جمله سوم تشهد یک درخواست و دعاست.

اللهم صل على محمد و آل محمد-بار خدایا، درود و رحمت فرست‏بر محمد و خاندان محمد.

محمد و خاندان پاک او (صلوات الله علیهم) نمودارهاى کامل و تمام عیار این مکتب‏اند.نمازگزار به زبان دعا، این نمودارها را در یاد خود زنده مى‏کند و با درود بر آنان پیوند روحى خود را با ایشان استوار مى‏سازد.

پیروان هر مکتبى اگر نمودارهاى عینى آن مکتب را در برابر خود نبینند قویا ممکن است راه را عوضى بپیمایند و گمراه شوند.همین ارائه دادن نمودارهاى عینى است که پایدارى مکتبهاى انبیا را در مسیر زمان تامین کرده است.تاریخ اندیشمندان بسیارى را به یاد دارد که براى تامین زندگى والا و سعادتمندانه انسان طرحها و نقشه‏ها پدید آورده، مدینه‏هاى فاضله ترسیم کرده، و کتابها و نوشته‏ها از خود به جا نهاده‏اند.ولى پیامبران بى‏آنکه به بحث و جدالهاى فیلسوف مابانه بپردازند، طرح خود را در عمل نشان دادند، از خود و از نخستین گرویدگان به خود، انسانهاى طراز نوین ساختند و بر دوش آنان پایه‏هاى نظام مطلوب خود را استوار کردند.و چنین بود که مکتب پیامبران زنده ماند و از طرح نقشه آن اندیشمندان و فیلسوفان جز نقشى بر صفحه کتاب باقى نماند.

نمازگزار براى محمد و آل محمد که زبده‏ترین نمودارها و تبلورهاى این مکتب‏اند، صمیمانه دعا مى‏کند.بر آنان که یک عمر به شکل این مکتب زندگى کرده و انسان طراز اسلام را به تاریخ نشان داده‏اند، درود مى‏فرستد و از خدا براى آنان درخواست‏درود و رحمت مى‏کند و پیوند روحى خود را با آنان که مى‏تواند همچون جاذبه‏اى نیرومند او را به راه خود و به هدفى که در تکاپوى آن بوده‏اند بکشاند مستحکمتر و عمیقتر مى‏سازد.

صلوات بر محمد و آل محمد، مجسم کننده چهره افراد زبده و دستچین اسلام است و با مجسم کردن و در منظر آوردن این چهره‏ها مسلمان مى‏تواند همیشه راهى را که باید بپیماید بشناسد و آماده حرکت در آن شود.

پى‏نوشت‏ها:

1.توجه شود به آیاتى از قبیل:افرایت من اتخذ الهه هویه...سوره جاثیه، آیه 23

و...ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا...، پس از این جمله:اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله سوره توبه، آیه 31

و قال فرعون یا ایها الملاما علمت لکم من اله غیرى...سوره قصص، آیه 38 و روایاتى از قبیل:الهتهم بطونهم.

2.دقت در آیات و روایاتى از قبیل:

من یطع الرسول فقد اطاع الله.سوره نساء، آیه 80

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.سوره مائده، آیه 55

انظروا الى من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر...

العلماء امناء الله فى خلقه...

مى‏تواند نمایشگر حدود تقریبى این حقیقت‏باشد.

3.سوره نساء، آیه 59.


  
  • کد نمایش افراد آنلاین