نماز،از واجبات بسیار مهمى است که در هیچ حال از انسان ساقطنیست،حتى در مسافرت، بیمارى،میدان جنگ،در حال غرق شدن و...
البته بنا به شرایط خاص،صورتهاى مختلفى به خود مىگیرد،ولىهمواره بر انسان واجب است.
یک مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم باید بر نمازهاى خویشمواظبت کند.در قطار، اتوبوس،در سرما و گرما،در تنگى وقت و عجله،نباید نماز را سبک شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد.وقتى اتوبوس یاقطار،براى نماز یا صرف غذا نگه مىدارد،باید شتافت و نماز را همخواند.و اگر توقفى نکرد،از راننده خواست تا نگهدارد.
از آنجا که در امام جماعت،برترى و فضیلتبر دیگران شرط است،اگر در موقعیتى،چند نفر شایستگى آنرا داشتند که به آنان اقتدا شود،باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولویت در روایات مطرح است کهآموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد.از جمله:
1- کسى که قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)
2- کسى که در هجرت،پیشقدم باشد(اقدمهم هجرة)
3- کسى که دینشناستر و در مراتب علمى برتر باشد (اعلمهمبالسنة و افقههم فى الدین)
4- کسى که سن بیشترى داشته باشد(فاکبرهم سنا)
5- کسى که انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- کسى که زیباتر و خوشروتر باشد. (35)
7- صاحب منزل،از مهمان در امام جماعتشدن مقدم است.
8- امام جماعت دائمى،بر افراد تازه وارد به مسجد،مقدم است.
در میان امتیازات،به مسئله«عالم بودن»بیش از هر چیزى تکیه شدهاست.این دانایى و اعلمیت،در همه مواردى که نوعى رهبرى و پیشوایىدر کار است،شرط و امتیاز است.
در حدیث است:
«من صلى بقوم و فیهم من هو اعلم منه لم یزل امرهم الى السفال الىیوم القیامة» (36) کسى که امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد،در حالیکه میان آنان،داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت،همواره رو بهسقوط و پستى است.
البته همچنانکه در حدیثى گذشت،امام جماعتباید مورد پذیرش وقبول مردم باشد.این مقبولیت،از راه علم و پاکى و عدالت و تواضع واخلاق نیکو بدست مىآید.
نباید غفلت داشت که گاهى دشمنان و اهل نفاق،براى ضربه زدنبه اسلام و روحانیت،امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ،بدناممىکنند تا او را به انزوا بکشند.هشیارى مردم، خنثى کننده این نقشهشیطانى است.پشتسر کسى نباید به جماعت ایستاد که با فسق و گناه وبدرفتارى،مقبولیتخود را از دست داده است،نه آنکه دستهاى مرموزدشمن،او را از نظرها انداخته باشد!...
در نماز جماعت،آنکه جلو مىایستد و مردم به او اقتدا مىکنند،«امام»نام دارد.بعضى نیز به او«پیشوا»مىگویند.در نظام اجتماعىسیاسى اسلام،آنکه پیشوایى جمعى را به عهده دارد،باید از یک سرىفضیلتها و برترىها برخوردار باشد،تا فضایل او،الهامبخش دیگران نیزباشد.در نماز جماعت نیز،پیشنماز،باید در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از دیگران باشد.
در حدیث مىخوانیم:«فقدموا افضلکم» (22) و«فقدموا خیارکم»، (23) یعنى با فضیلتترین و بهترین خودتان را جلو بیندازید و به او اقتدا کنید.
احادیث،در این باره،بسیار است.به چند نمونه اشاره مىکنیم:
امام جماعت،باید کسى باشد که مردم به ایمان و تعهد او اطمینانداشته باشند. (24) امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت،رهبرى است که شما را به سوىخدا مىبرد،پس بنگرید که به چه کس اقتدا مىکنید. (25) ابوذر فرمود:امام شما،در قیامت،شفیع شماست.پس شفیع خودتانرا از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. (26) اقتدا کردن به افراد ناشناخته و آنان که در دین یا امامت،غلومىکنند،نهى شده است. (27) افرادى که در جامعه،بخاطر گناه علنى، شلاق خوردهاند،یا از طریق نامشروع،بدنیا آمدهاند،حق امام جماعتشدن ندارند. (28) امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبولدرگاه خداوند نیست. (29) امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه (خذوا زینتکم عند کلمسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد،زینتخود را همراه داشته باشید)
فرمود:زینت مسجد،پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشیدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و...نیز درروایاتى به عنوان«زینت مسجد»آمده است.
امام باقر(ع)فرمود:امام جماعتباید از افراد اندیشمند و صاحبفکر باشد. (32) رسول خدا(ص) فرمود:کسى که پشتسر امام عالم نماز بخواند،گویا پشتسر من و حضرت ابراهیم،نماز خوانده است. (33) امام جماعت،باید مراعات ضعیفترین افراد را بکند و نماز را طولندهد. (34) از مجموع این احادیث،موقعیتحساس امامت جماعتشناختهمىشود.
بر پایى فریضههاى دینى به صورت دسته جمعتى،غیر از پاداشهاى فراوانى که یاد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نیز،آثارمثبت و فراوانى دارد که به برخى اشاره مىشود:
بزرگترین اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداشهاى الهى است که گفته شد.روایت است که شبى،على علیه السلام تا سحر به عبادتمشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحتکرد.
رسولخدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زندهدارى على(ع)و عذر او از نیامدن بهمسجد سخن گفت.پیامبر فرمود:پاداشى که بخاطر شرکت نکردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت،بیش از پاداش عبادت تمامشب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:
لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى لیلتىحتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعتبخوانم،در نظرم محبوبتر ازعبادت و شب زندهدارى تا صبح است.
بخاطر همین فضیلت و پاداشهاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربیشتر شود،اگر تمام آسمانها کاغذ،و دریاها مرکب و درختها قلم شودو فرشتگان بنویسند،پاداش یک رکعت آنرا نمىتوانند بنویسند. (16) . و نماز جماعتبا تاخیر،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)
نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزدیکى دلها و تقویت کنندهروح اخوت است.
نوعى حضور و غیاب بى تشریفات،و بهترین راه شناسائى افراداست.
نماز جماعت،بهترین،بیشترین،پاکترین و کم خرجتریناجتماعات دنیاست و نوعى دید و بازدید مجانى و آگاهى از مشکلات ونیازهاى یکدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعى بین آحاد مسلمین است.
نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجامصفوف است.
تفرقهها را مىزداید،بیم در دل دشمنان مىافکند،منافقان را مایوسمىسازد،خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت،نمایش حضور در صحنه و پیوند«امام»و«امت»
است.
در نماز جماعت،افراد در یک صف قرار مىگیرند و امتیازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...کنار مىرود و صفا و صمیمیت ونوعدوستى در دلها زنده مىشود و مؤمنان،با دیدار یکدیگر در صفعبادت،احساس دلگرمى و قدرت و امید مىکنند.
نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صفبندى و وقتشناسىاست.
روحیه فردگرایى و انزوا و گوشهگیرى را از بین مىبرد و نوعى مبارزهبا غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت،«وحدت»در گفتار،جهت،هدف و امام را مىآموزدو از آنجا که باید پرهیزکارترین و لایقترین اشخاص،به امامت نمازبایستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت،کینهها و کدورتها و سوء ظنها را از میان مىبرد وسطح دانش و عبودیت و خضوع را در جامعه اهل نماز،افزایش مىدهد.
به خاطر اینهمه آثار است که به نماز جماعت،آنهمه توصیه شدهاست.حتى نابینایى وقتى از حضور پیامبر،اجازه خواست که به مسجدنیاید،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ریسمانى ببندد و به کمک آن،خود را به نماز جماعتبرساند. (18) و نیز،نابینایانى که اجازه ترک شرکتدر نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف دیگر،برخورد شدید نسبتبه کسانى که به نماز جماعتاهمیت نمىدهند،نشان دیگرى بر اهمیت و سازندگى آن است.
در حدیث است که به چنان کسان،همسر ندهید (20) و معرف آناننشوید. (21)
غیر از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(که به آنها اشاره خواهدشد)پاداشهاى عظیمى براى آن بیان شده که در اینجا به بعضى ازروایات،اشاره مىشود. از رسول خدا(ص)نقل شده که:«من سمع النداء فلم یجبه من غیرعلة فلا صلاة له» (1) نماز کسى که صداى اذان را بشنود و بى دلیل،در نماز جماعتمسلمانان شرکت نکند،ارزشى ندارد.
در حدیث،تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمدهاست:«من حقره فانما یحقر الله» (2) شرکت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بیمه مىکند. (3) و براى هر گامى که به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثوابو حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همین که کسى براى شرکت در نماز جماعت از منزل خارجمىشود،یا در مسجد،در انتظار نماز جماعتبه سر مىبرد پاداش کسىرا دارد که در این مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بیشتر باشد،پاداش آن بیشتراست.این کلام رسولخداست که فرمود:«ما کثر فهو احب الى الله» (6) حدیث جالبى در بیان فضیلت نماز جماعت است که قسمتى از آندر رسالههاى عملیه هم ذکر شده است.ترجمه تمام حدیث چنین است:
برای خوانن ادامه مطلب روی کلمه ادامه کلیک کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.
به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.
این جمله، سرآغاز همه سورههاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگىاش و تمامى جلوههاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مىکند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مىگذارد.با یاد او به بستر مىرود و با استعانت او سر از بستر برمىدارد و فعالیت روزانه خود را از سر مىگیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمىگیرد و رهسپار سراى جاویدان مىشود.
الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست.
همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همهخصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مىگیرد.
هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مىبیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایههاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلتساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.
این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مىبندد همچنان که از بىمصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مىکند.
در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مىشود.نمازگزار در مىیابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوتهبینیها را در او از بین مىبرد، به او جرئت و حس تکاپو مىبخشد، از عبودیتخدا احساس غرورى در او پدید مىآورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومىنمایاند.
از سوى دیگر مىبیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مىفهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مىکند که تنها نیست، مىفهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشتخویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکتبه سوى یک جهت است.
این رابطه و پیوستگى او را نسبتبه همه موجودات مکلف و متعهد مىسازد.نسبتبه انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبتبه دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.
الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.
رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمتبرخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصىاش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگانشایسته و انسانهاى صالح را شامل مىشود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.
یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص استبه معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همهگستر و همهگیر مىباشد (1) .
مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.
روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مىکنند.مادى بىخدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبتبه تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیدهاند.
مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدشوسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آیندهاى نامحدود است و این مستلزم امیدى بىپایان و تلاشى خستگىناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مىتواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.
یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداستبه نمازگزار توان جهتگیرى درست مىبخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمتخدایى مىدهد.زندگى و همه جلوههاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مىشود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مىافتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بىاساس را از او باز مىگیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مىکند.اگر در این نشاة، رویهها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصتطلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بىعمل و بىتلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشتهدار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بىعمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.
در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت استبه برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مىکند.
ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مىکنیم.
یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.
نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مىگسلد، و داعیههاى خداوندگارى را رد مىکند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقهبندى جامعهها بوده و اکثریتبشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مىداشتهاند-نفى مىکند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مىبرد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مىریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مىدهد.
اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیینهاى الهى است که از آن تعبیر مىشود به«الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مىباید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بودهاند که این حقیقت را درست نفهمیدهاند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کردهاند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شدهاند.آنان گمان بردهاند که«عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مىبردهاند مطمئن مىشدهاند که جز خدا را«عبادت»نمىکنند.
آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیثبىپایگى این پندار را روشن مىکند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعتبا حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.
بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مىشوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مىباشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقهاى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک» (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مىکند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مىگیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مىکند) مىباشند.
با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مىتوان دریافتکه ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه«لا اله الا الله» (2) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مىدادهاند، چه مىگفته و چه مىخواسته و با چه و که طرف مىشدهاند.
این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمىگذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مىکنیم.
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (3)
عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند.
و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (4)
و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطههاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (5)
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زدهاند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است.
و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مىخواهیم.
از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچگونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیتخدا نرفتهاند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهتحق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارىهاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهادهاند، چگونه ممکن استبندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتىناپذیر و قهرى بىامان دارند.پس فقط از خدا مدد مىجوییم، از نیروى هوشمندى و ارادهاى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخىاش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مىتوانند شد، و از همه فرآوردههاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمتبشرند.
اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمى نیازى برتر و حیاتىتر از«هدایت»مىداشت، بىشک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مىشد و از خدا درخواست مىشد.
از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مىگیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانهاى بدل مىگردد.
راه راست همان برنامه فطرى است، برنامهاى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشودهاند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و بىدخالت هیچ قدرتنمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان دریاى بىکران تعالى انسانى است پیش مىرود.برنامهاى است که اگر در قالب یک«نظام اجتماعى»در زندگى انسانها پیاده شود و عینیتیابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و تعاون و تکافل و محبتو برادرى به ارمغان مىآورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت پایان مىدهد.
لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مىداند.باید به اشارهاى فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.
صراط الذین انعمت علیهم-راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادى.
چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفتهاند و نعمتخدا به ایشان داده شده است؟تردید نمىتوان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجستهترین دارندگانش همواره درندهترین دشمنان خدا و خلق بودهاند.بلکه منظور نعمتى فراتر از این بازیچههاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایتخداست.نعمتبازشناختن ارزش واقعى خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جاى دیگرى از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفى شدهاند.
و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (6)
کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مىبرند در کنار کسانىمىباشند که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان (7) ، شهیدان و شایستگان...
پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مىکند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ.راهى است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.
در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته شده است.با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مىزند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مىکند.
غیر المغضوب علیهم-نه راه کسانى که مورد خشم[تو]واقع شدهاند.
چه کسانى مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهى دیگر گام نهادهاند و انبوه خلق بىخبر و بىاراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولى ستبسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیدهاند.کسانى که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفتهاند واز آنان موجوداتى بىاختیار و آلت فعل و دنبالهرو (مستضعف) ساختهاند.کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آوردهاند.به بیان دیگر آن کسانى مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بىخبرى، بل از روى عناد و خودپرستى و خودکامگى پیمودهاند.
در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى-که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مىکشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوى ایشان برمىداشته است-تشکیل مىدادهاند.بجز این دو گروه-گروه هدایتیافتگان و گروه غضبشدگان-دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایتبه همان نقطهاى مىرسد که راه مغضوبان ختم مىشود. (8) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مىکند:
و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.
آنان که از سر بىخبرى و ناآگاهى، و به تبعیت از پیشوایان گمراهساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شدهاند و حال آنکه گمان مىکردند در راه درست و راست گام مىزنند، اما به درستى که در بیراههاى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدمبرمىداشتهاند.
این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مىتوان دید:همه کسانى که در نظامهاى جاهلى، چشم بسته و سر بزیر، دنبالهرو خواست و اراده آن پیشوایان بودهاند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیامآوران آیین خدا را تخطئه کردهاند و حتى گاه رو در روى آنان ایستادهاند، و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه ندادهاند که در این موضع نابخردانه تجدید نظرى کنند.
این موضع را از این نظر نابخردانه مىنامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشهکن ساز حیثیت و هستى گروه مغضوبان مىباشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.
نمازگزار با یادآورى و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالتحساسیت و دقت و مراقبتى نسبتبه راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید مىآورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانهاى از رشد و راهیابى دید بار دیگر به شکرانه نعمتبزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مىگشاید و مىگوید:الحمد لله رب العالمین (9)
و بدینگونه بخش مهمى از نماز را به پایان مىبرد.
این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .
دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابى-نشاندهنده طرحى کلى از مجموعه معارف این کتاب است.همانطور که نماز، خلاصهاى و تصویر کوچکى است از اسلام و بسیارى از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژى اسلام، که به اشارهاى در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونهاى است از نقاط برجسته و خطوط اصلى معارف قرآن و مشتمل استبر خلاصهاى از راهنماییهاى مهم آن.بدین قرار:
جهانیان و جهانها، واحدى پیوستهاند و یکسره از آن خدا:رب العالمین،
همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفتخداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند: الرحمن الرحیم،
زندگى انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاة از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهاى انسانى و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو،
باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگى را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم،
باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزههایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.
پىنوشتها:
1.و رحمتى وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه 156 یا من سبقت رحمته غضبه (دعاى ماثور) .
2.رجوع شود به سوره اعراف، آیات 59 تا 158 و سوره هود، آیات 50 تا 84 که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.
3.سوره برائت، آیه 31
4.سوره زمر، آیه 18
5.تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 481.ذیل آیه 18، سوره زمر
6.سوره نساء، آیه 69.
7.کسانى که در عمل ادعاى ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کردهاند.
8.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنى بس پر معنا به مناسبتهاى گوناگون ذکر شده است.از جمله:
سوره شعراء، آیات 91-102 سوره ص، آیات 58-61 سوره ابراهیم، آیات 21-22 سوره غافر، آیات 47-48.
9.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.