سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروشگاه اینترنتی روم-دکور
[ و او را گفتند : اى امیر مؤمنان چه مى‏شد اگر موى خود را رنگین مى‏کردى ؟ ] رنگ کردن مو آرایش است و ما در سوک به سر مى‏بریم [ و از سوک رحلت رسول خدا ( ص ) را قصد دارد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :4
کل بازدید :490611
تعداد کل یاداشته ها : 48
103/9/4
6:27 ص
موسیقی

نماز،از واجبات بسیار مهمى است که در هیچ حال از انسان ساقطنیست،حتى در مسافرت، بیمارى،میدان جنگ،در حال غرق شدن و...

البته بنا به شرایط خاص،صورت‏هاى مختلفى به خود مى‏گیرد،ولى‏همواره بر انسان واجب است.

یک مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم باید بر نمازهاى خویش‏مواظبت کند.در قطار، اتوبوس،در سرما و گرما،در تنگى وقت و عجله،نباید نماز را سبک شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد.وقتى اتوبوس یاقطار،براى نماز یا صرف غذا نگه مى‏دارد،باید شتافت و نماز را هم‏خواند.و اگر توقفى نکرد،از راننده خواست تا نگهدارد.

ادامه مطلب...

87/1/27::: 6:43 ع
نظر()
  
  

از آنجا که در امام جماعت،برترى و فضیلت‏بر دیگران شرط است،اگر در موقعیتى،چند نفر شایستگى آنرا داشتند که به آنان اقتدا شود،باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولویت در روایات مطرح است که‏آموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مى‏آموزد.از جمله:

1- کسى که قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)

2- کسى که در هجرت،پیشقدم باشد(اقدمهم هجرة)

3- کسى که دین‏شناس‏تر و در مراتب علمى برتر باشد (اعلمهم‏بالسنة و افقههم فى الدین)

4- کسى که سن بیشترى داشته باشد(فاکبرهم سنا)

5- کسى که انس او با قرآن بیشتر باشد.

6- کسى که زیباتر و خوشروتر باشد. (35)

7- صاحب منزل،از مهمان در امام جماعت‏شدن مقدم است.

8- امام جماعت دائمى،بر افراد تازه وارد به مسجد،مقدم است.

در میان امتیازات،به مسئله‏«عالم بودن‏»بیش از هر چیزى تکیه شده‏است.این دانایى و اعلمیت،در همه مواردى که نوعى رهبرى و پیشوایى‏در کار است،شرط و امتیاز است.

در حدیث است:

«من صلى بقوم و فیهم من هو اعلم منه لم یزل امرهم الى السفال الى‏یوم القیامة‏» (36) کسى که امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد،در حالیکه میان آنان،داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت،همواره رو به‏سقوط و پستى است.

البته همچنانکه در حدیثى گذشت،امام جماعت‏باید مورد پذیرش وقبول مردم باشد.این مقبولیت،از راه علم و پاکى و عدالت و تواضع واخلاق نیکو بدست مى‏آید.

نباید غفلت داشت که گاهى دشمنان و اهل نفاق،براى ضربه زدن‏به اسلام و روحانیت،امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ،بدنام‏مى‏کنند تا او را به انزوا بکشند.هشیارى مردم، خنثى کننده این نقشه‏شیطانى است.پشت‏سر کسى نباید به جماعت ایستاد که با فسق و گناه وبدرفتارى،مقبولیت‏خود را از دست داده است،نه آنکه دستهاى مرموزدشمن،او را از نظرها انداخته باشد!...

ادامه...

  
  

در نماز جماعت،آنکه جلو مى‏ایستد و مردم به او اقتدا مى‏کنند،«امام‏»نام دارد.بعضى نیز به او«پیشوا»مى‏گویند.در نظام اجتماعى‏سیاسى اسلام،آنکه پیشوایى جمعى را به عهده دارد،باید از یک سرى‏فضیلت‏ها و برترى‏ها برخوردار باشد،تا فضایل او،الهام‏بخش دیگران نیزباشد.در نماز جماعت نیز،پیشنماز،باید در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از دیگران باشد.

در حدیث مى‏خوانیم:«فقدموا افضلکم‏» (22) و«فقدموا خیارکم‏»، (23) یعنى با فضیلت‏ترین و بهترین خودتان را جلو بیندازید و به او اقتدا کنید.

احادیث،در این باره،بسیار است.به چند نمونه اشاره مى‏کنیم:

امام جماعت،باید کسى باشد که مردم به ایمان و تعهد او اطمینان‏داشته باشند. (24) امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت،رهبرى است که شما را به سوى‏خدا مى‏برد،پس بنگرید که به چه کس اقتدا مى‏کنید. (25) ابوذر فرمود:امام شما،در قیامت،شفیع شماست.پس شفیع خودتان‏را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. (26) اقتدا کردن به افراد ناشناخته و آنان که در دین یا امامت،غلومى‏کنند،نهى شده است. (27) افرادى که در جامعه،بخاطر گناه علنى، شلاق خورده‏اند،یا از طریق نامشروع،بدنیا آمده‏اند،حق امام جماعت‏شدن ندارند. (28) امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبول‏درگاه خداوند نیست. (29) امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه (خذوا زینتکم عند کل‏مسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد،زینت‏خود را همراه داشته باشید)

فرمود:زینت مسجد،پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشیدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و...نیز درروایاتى به عنوان‏«زینت مسجد»آمده است.

امام باقر(ع)فرمود:امام جماعت‏باید از افراد اندیشمند و صاحب‏فکر باشد. (32) رسول خدا(ص) فرمود:کسى که پشت‏سر امام عالم نماز بخواند،گویا پشت‏سر من و حضرت ابراهیم،نماز خوانده است. (33) امام جماعت،باید مراعات ضعیف‏ترین افراد را بکند و نماز را طول‏ندهد. (34) از مجموع این احادیث،موقعیت‏حساس امامت جماعت‏شناخته‏مى‏شود.


  
  

بر پایى فریضه‏هاى دینى به صورت دسته جمعتى،غیر از پاداش‏هاى فراوانى که یاد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نیز،آثارمثبت و فراوانى دارد که به برخى اشاره مى‏شود:

1- آثار معنوى

بزرگترین اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداش‏هاى الهى است که گفته شد.روایت است که شبى،على علیه السلام تا سحر به عبادت‏مشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحت‏کرد.

رسولخدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏دارى على(ع)و عذر او از نیامدن به‏مسجد سخن گفت.پیامبر فرمود:پاداشى که بخاطر شرکت نکردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت،بیش از پاداش عبادت تمام‏شب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:

لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى لیلتى‏حتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعت‏بخوانم،در نظرم محبوب‏تر ازعبادت و شب زنده‏دارى تا صبح است.

بخاطر همین فضیلت و پاداش‏هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربیشتر شود،اگر تمام آسمان‏ها کاغذ،و دریاها مرکب و درخت‏ها قلم شودو فرشتگان بنویسند،پاداش یک رکعت آنرا نمى‏توانند بنویسند. (16) . و نماز جماعت‏با تاخیر،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)

2- آثار اجتماعى

نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزدیکى دلها و تقویت کننده‏روح اخوت است.

نوعى حضور و غیاب بى تشریفات،و بهترین راه شناسائى افراداست.

نماز جماعت،بهترین،بیشترین،پاکترین و کم خرج‏ترین‏اجتماعات دنیاست و نوعى دید و بازدید مجانى و آگاهى از مشکلات ونیازهاى یکدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعى بین آحاد مسلمین است.

3- آثار سیاسى

نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجام‏صفوف است.

تفرقه‏ها را مى‏زداید،بیم در دل دشمنان مى‏افکند،منافقان را مایوس‏مى‏سازد،خار چشم بدخواهان است.

نماز جماعت،نمایش حضور در صحنه و پیوند«امام‏»و«امت‏»

است.

4- آثار اخلاقى،تربیتى

در نماز جماعت،افراد در یک صف قرار مى‏گیرند و امتیازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...کنار مى‏رود و صفا و صمیمیت ونوعدوستى در دلها زنده مى‏شود و مؤمنان،با دیدار یکدیگر در صف‏عبادت،احساس دلگرمى و قدرت و امید مى‏کنند.

نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صف‏بندى و وقت‏شناسى‏است.

روحیه فردگرایى و انزوا و گوشه‏گیرى را از بین مى‏برد و نوعى مبارزه‏با غرور و خودخواهى را در بر دارد.

نماز جماعت،«وحدت‏»در گفتار،جهت،هدف و امام را مى‏آموزدو از آنجا که باید پرهیزکارترین و لایق‏ترین اشخاص،به امامت نمازبایستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.

نماز جماعت،کینه‏ها و کدورت‏ها و سوء ظن‏ها را از میان مى‏برد وسطح دانش و عبودیت و خضوع را در جامعه اهل نماز،افزایش مى‏دهد.

به خاطر اینهمه آثار است که به نماز جماعت،آنهمه توصیه شده‏است.حتى نابینایى وقتى از حضور پیامبر،اجازه خواست که به مسجدنیاید،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ریسمانى ببندد و به کمک آن،خود را به نماز جماعت‏برساند. (18) و نیز،نابینایانى که اجازه ترک شرکت‏در نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف دیگر،برخورد شدید نسبت‏به کسانى که به نماز جماعت‏اهمیت نمى‏دهند،نشان دیگرى بر اهمیت و سازندگى آن است.

در حدیث است که به چنان کسان،همسر ندهید (20) و معرف آنان‏نشوید. (21)


87/1/27::: 6:37 ع
نظر()
  
  

غیر از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(که به آنها اشاره خواهدشد)پاداش‏هاى عظیمى براى آن بیان شده که در اینجا به بعضى ازروایات،اشاره مى‏شود. از رسول خدا(ص)نقل شده که:«من سمع النداء فلم یجبه من غیرعلة فلا صلاة له‏» (1) نماز کسى که صداى اذان را بشنود و بى دلیل،در نماز جماعت‏مسلمانان شرکت نکند،ارزشى ندارد.

در حدیث،تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمده‏است:«من حقره فانما یحقر الله‏» (2) شرکت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بیمه مى‏کند. (3) و براى هر گامى که به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثواب‏و حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همین که کسى براى شرکت در نماز جماعت از منزل خارج‏مى‏شود،یا در مسجد،در انتظار نماز جماعت‏به سر مى‏برد پاداش کسى‏را دارد که در این مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بیشتر باشد،پاداش آن بیشتراست.این کلام رسولخداست که فرمود:«ما کثر فهو احب الى الله‏» (6) حدیث جالبى در بیان فضیلت نماز جماعت است که قسمتى از آن‏در رساله‏هاى عملیه هم ذکر شده است.ترجمه تمام حدیث چنین است:

برای خوانن ادامه مطلب روی کلمه ادامه کلیک کنید.

ادامه ...

87/1/27::: 6:27 ع
نظر()
  
  

نویسنده

ایت الله خامنه ای


87/1/26::: 12:22 ع
نظر()
  
  

بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.

به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.

این جمله، سرآغاز همه سوره‏هاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگى‏اش و تمامى جلوه‏هاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مى‏کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مى‏گذارد.با یاد او به بستر مى‏رود و با استعانت او سر از بستر برمى‏دارد و فعالیت روزانه خود را از سر مى‏گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمى‏گیرد و رهسپار سراى جاویدان مى‏شود.

الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست.

همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همه‏خصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مى‏گیرد.

هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مى‏بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه‏هاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلت‏ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.

این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مى‏بندد همچنان که از بى‏مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مى‏کند.

در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مى‏شود.نمازگزار در مى‏یابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته‏بینیها را در او از بین مى‏برد، به او جرئت و حس تکاپو مى‏بخشد، از عبودیت‏خدا احساس غرورى در او پدید مى‏آورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومى‏نمایاند.

از سوى دیگر مى‏بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مى‏فهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مى‏کند که تنها نیست، مى‏فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت‏خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکت‏به سوى یک جهت است.

این رابطه و پیوستگى او را نسبت‏به همه موجودات مکلف و متعهد مى‏سازد.نسبت‏به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت‏به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.

الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.

رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمت‏برخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصى‏اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان‏شایسته و انسانهاى صالح را شامل مى‏شود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.

یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است‏به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه‏گستر و همه‏گیر مى‏باشد (1) .

مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.

روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مى‏کنند.مادى بى‏خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت‏به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیده‏اند.

مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدش‏وسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آینده‏اى نامحدود است و این مستلزم امیدى بى‏پایان و تلاشى خستگى‏ناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مى‏تواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.

یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست‏به نمازگزار توان جهت‏گیرى درست مى‏بخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمت‏خدایى مى‏دهد.زندگى و همه جلوه‏هاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مى‏شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مى‏افتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بى‏اساس را از او باز مى‏گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مى‏کند.اگر در این نشاة، رویه‏ها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت‏طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بى‏عمل و بى‏تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشته‏دار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بى‏عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد.

در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است‏به برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مى‏کند.

ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مى‏کنیم.

یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.

نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مى‏گسلد، و داعیه‏هاى خداوندگارى را رد مى‏کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه‏بندى جامعه‏ها بوده و اکثریت‏بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مى‏داشته‏اند-نفى مى‏کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مى‏برد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مى‏ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مى‏دهد.

اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیین‏هاى الهى است که از آن تعبیر مى‏شود به‏«الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مى‏باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بوده‏اند که این حقیقت را درست نفهمیده‏اند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کرده‏اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده‏اند.آنان گمان برده‏اند که‏«عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مى‏برده‏اند مطمئن مى‏شده‏اند که جز خدا را«عبادت‏»نمى‏کنند.

آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث‏بى‏پایگى این پندار را روشن مى‏کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت‏با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.

بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مى‏شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مى‏باشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقه‏اى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک‏» (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مى‏کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مى‏گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مى‏کند) مى‏باشند.

با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مى‏توان دریافت‏که ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه‏«لا اله الا الله‏» (2) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مى‏داده‏اند، چه مى‏گفته و چه مى‏خواسته و با چه و که طرف مى‏شده‏اند.

این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمى‏گذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مى‏کنیم.

اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (3)

عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند.

و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (4)

و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطه‏هاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (5)

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده‏اند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است.

و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مى‏خواهیم.

از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ‏گونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیت‏خدا نرفته‏اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهت‏حق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارى‏هاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهاده‏اند، چگونه ممکن است‏بندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتى‏ناپذیر و قهرى بى‏امان دارند.پس فقط از خدا مدد مى‏جوییم، از نیروى هوشمندى و اراده‏اى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخى‏اش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مى‏توانند شد، و از همه فرآورده‏هاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت‏بشرند.

اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.

اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى‏تر از«هدایت‏»مى‏داشت، بى‏شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مى‏شد و از خدا درخواست مى‏شد.

از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مى‏گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانه‏اى بدل مى‏گردد.

راه راست همان برنامه فطرى است، برنامه‏اى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده‏اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و بى‏دخالت هیچ قدرت‏نمایى و زور به سوى سرمنزل خویش که همان دریاى بى‏کران تعالى انسانى است پیش مى‏رود.برنامه‏اى است که اگر در قالب یک‏«نظام اجتماعى‏»در زندگى انسانها پیاده شود و عینیت‏یابد براى آنان رفاه و امن و آزادى و تعاون و تکافل و محبت‏و برادرى به ارمغان مى‏آورد و به همه شوربختیهاى دیرین بشریت پایان مى‏دهد.

لیکن این راه و این برنامه چیست؟همه کس در این بازار آشفته مدعى است و هر گروهى، گروههاى دیگر را بر خطا مى‏داند.باید به اشاره‏اى فراخور این دیباچه کوتاه، راه راست از نگاه قرآن، مشخص شود.

صراط الذین انعمت علیهم-راه آنان که مورد انعام خود قرارشان دادى.

چه کسانى مورد انعام خدا قرار گرفته‏اند و نعمت‏خدا به ایشان داده شده است؟تردید نمى‏توان داشت که منظور نعمت مال و مقام و عشرت مادى نیست که برجسته‏ترین دارندگانش همواره درنده‏ترین دشمنان خدا و خلق بوده‏اند.بلکه منظور نعمتى فراتر از این بازیچه‏هاست.نعمت، لطف و عنایت و هدایت‏خداست.نعمت‏بازشناختن ارزش واقعى خویشتن و بازیافتن خویشتن است.در جاى دیگرى از قرآن، برخورداران از این نعمت معرفى شده‏اند.

و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین... (6)

کسانى که از خدا و پیامبر فرمان مى‏برند در کنار کسانى‏مى‏باشند که خدا به آنان نعمت ارزانى داشته است، یعنى پیامبران، صدیقان (7) ، شهیدان و شایستگان...

پس نمازگزار در این جمله از خدا درخواست مى‏کند که او را به راه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان هدایت کند و این خطى روشن است در تاریخ.راهى است نمایان، با هدفى معین، و با پویندگانى معروف و معلوم.

در برابر آن خط دیگرى هست که آن نیز مشخص و داراى رهروانى شناخته شده است.با یادآورى آن راه و پویندگانش نمازگزار به خود نهیب مى‏زند که در آن گام ننهد و به آن سمت کشانیده نشود و این را در ادامه دعاى پیشین چنین بیان مى‏کند.

غیر المغضوب علیهم-نه راه کسانى که مورد خشم[تو]واقع شده‏اند.

چه کسانى مورد خشم خدایند؟آنان که در جهت مقابل راه خدا، به راهى دیگر گام نهاده‏اند و انبوه خلق بى‏خبر و بى‏اراده و سست عنصر یا باخبر و با اراده ولى ست‏بسته و اسیر را نیز با خود بدان سو کشانیده‏اند.کسانى که در طول تاریخ سررشته کار و بار انسانها را به قهر و جبروت یا به رنگ و فریب در دست گرفته‏اند واز آنان موجوداتى بى‏اختیار و آلت فعل و دنباله‏رو (مستضعف) ساخته‏اند.کسانى که از راه تحمیق انسانها و تحمیل بر آنها، مجال عشرتهاى پلید و رذیلانه خود را فراهم آورده‏اند.به بیان دیگر آن کسانى مورد خشم خدایند که راه باطل را، نه از سر جهالت و بى‏خبرى، بل از روى عناد و خودپرستى و خودکامگى پیموده‏اند.

در واقعیت تاریخ، این گروه را طبقات عالیه و قدرتمندان دنیوى-که همواره هدفهاى دینى بر فلسفه وجود آنان خط بطلان مى‏کشیده و اولین قدم متعرضانه را به سوى ایشان برمى‏داشته است-تشکیل مى‏داده‏اند.بجز این دو گروه-گروه هدایت‏یافتگان و گروه غضب‏شدگان-دسته سومى نیز هست که راه آن نیز در نهایت‏به همان نقطه‏اى مى‏رسد که راه مغضوبان ختم مى‏شود. (8) جمله بعد به این دسته از مردم اشاره مى‏کند:

و لا الضالین-و نه راه گمشدگان و گمراهان.

آنان که از سر بى‏خبرى و ناآگاهى، و به تبعیت از پیشوایان گمراه‏ساز، در راهى غیر از راه خدا و حقیقت روانه شده‏اند و حال آنکه گمان مى‏کردند در راه درست و راست گام مى‏زنند، اما به درستى که در بیراهه‏اى خطرناک و به سوى عاقبتى تلخ قدم‏برمى‏داشته‏اند.

این گروه را نیز در تاریخ به وضوح مى‏توان دید:همه کسانى که در نظامهاى جاهلى، چشم بسته و سر بزیر، دنباله‏رو خواست و اراده آن پیشوایان بوده‏اند و به سود آنان منادیان حق و عدل و پیام‏آوران آیین خدا را تخطئه کرده‏اند و حتى گاه رو در روى آنان ایستاده‏اند، و حتى یک لحظه نیز به خود اجازه نداده‏اند که در این موضع نابخردانه تجدید نظرى کنند.

این موضع را از این نظر نابخردانه مى‏نامیم که یکسر به سود طبقات بالا و به زیان خود این گمرهان است.و به عکس، دعوت پیامبران که ریشه‏کن ساز حیثیت و هستى گروه مغضوبان مى‏باشد طبعا به سود طبقات محروم و مستضعف و از جمله همین تحمیق شدگان گمراه است.

نمازگزار با یادآورى و تذکار این دو روش و منش (روش مغضوبان و گمراهان) در خود، حالت‏حساسیت و دقت و مراقبتى نسبت‏به راهى که باید پیمود و موضعى که در برابر صلاى نجاتبخش پیامبران باید گرفت پدید مى‏آورد.و آن گاه اگر در سلوک زندگى خود نشانه‏اى از رشد و راهیابى دید بار دیگر به شکرانه نعمت‏بزرگ، زبان به شکر و ستایش خدا مى‏گشاید و مى‏گوید:الحمد لله رب العالمین (9)

و بدین‏گونه بخش مهمى از نماز را به پایان مى‏برد.

این سرآغاز قرآن بود که خوانده شد (فاتحه الکتاب) .

دیباچه قرآن-مانند دیباچه هر کتابى-نشاندهنده طرحى کلى از مجموعه معارف این کتاب است.همان‏طور که نماز، خلاصه‏اى و تصویر کوچکى است از اسلام و بسیارى از جوانب و نقاط برجسته ایدئولوژى اسلام، که به اشاره‏اى در آن بازگو شده است. فاتحه الکتاب نیز فهرست گونه‏اى است از نقاط برجسته و خطوط اصلى معارف قرآن و مشتمل است‏بر خلاصه‏اى از راهنماییهاى مهم آن.بدین قرار:

جهانیان و جهانها، واحدى پیوسته‏اند و یکسره از آن خدا:رب العالمین،

همه چیز و همه کس مورد مهر و عطوفت‏خداست و مؤمنان مورد رحمت و لطف ویژه اویند: الرحمن الرحیم،

زندگى انسان پس از این جهان همچنان متداوم و مستمر است و حاکمیت مطلق در آن نشاة از آن خداست:مالک یوم الدین، انسان باید از بند عبودیت غیر خدا برهد و در سایه تدبیر خدا، با ویژگیهاى انسانى و در راه انسانیت، آزادانه و با اختیار زیست کند:ایاک نعبدو،

باید برنامه سعادت آفرین راه راست زندگى را از خدا بخواهد و بستاند:اهدنا الصراط المستقیم،

باید جبهه دشمنان و دوستان و موضع هر کدام و انگیزه‏هایشان را بشناسد و در برابر هر جبهه موضع فراخور ایمان خویش انتخاب کند:صراط الذین.

پى‏نوشت‏ها:

1.و رحمتى وسعت کل شئ.سوره اعراف، آیه 156 یا من سبقت رحمته غضبه (دعاى ماثور) .

2.رجوع شود به سوره اعراف، آیات 59 تا 158 و سوره هود، آیات 50 تا 84 که از زبان چند تن از پیامبران بزرگ در طلیعه دعوتشان این شعار نقل شده است.

3.سوره برائت، آیه 31

4.سوره زمر، آیه 18

5.تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 481.ذیل آیه 18، سوره زمر

6.سوره نساء، آیه 69.

7.کسانى که در عمل ادعاى ایمان خود را به اثبات رسانیده و خدا و پیامبر را عملا تصدیق کرده‏اند.

8.این موضوع در چندین آیه از قرآن، با لحنى بس پر معنا به مناسبتهاى گوناگون ذکر شده است.از جمله:

سوره شعراء، آیات 91-102 سوره ص، آیات 58-61 سوره ابراهیم، آیات 21-22 سوره غافر، آیات 47-48.

9.گفتن این جمله در پایان سوره حمد مستحب است.


87/1/23::: 2:4 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
  • کد نمایش افراد آنلاین