در رکعت دوم و هم در رکعت آخر همه نمازها، پس از سر برداشتن از دو سجده، نمازگزار همچنان که نشسته استسه جمله که هر یک بازگو کننده حقایقى از دین است، بر زبان مىراند.این عمل را که با آن گفتارها همراه است«تشهد»مىنامند.
در جمله اول، گواهى مىدهد به یگانگى خداوندگار جهان:
اشهد ان لا اله الا الله-گواهى مىدهم که معبودى جز الله نیست.
و سپس این حقیقت را بدینگونه تاکید مىکند.
وحده-فقط او (خداوندگار جهانیان است)
و آنگاه آن را به زبانى دیگر تکرار مىنماید.
لا شریک له-او را شریکى در الوهیت نیست.
هر آنکس و هر آن چیزى که بشر را به زیر یوغ عبودیتخود کشیده و او را فرمانبر خود ساخته باشد«اله»اوست.هوسها و تمایلات حیوانى، شهوات و آزمندیهاى بشرى، نظامات وقراردادهاى اجتماعى، پدیدآورندگان و سردمداران آنها هر یک به نوعى انسان را به خدمت مىگیرند و هر یک به شکلى بر او الوهیت مىکنند. (1)
لا اله الا الله نفى همه این فرمانرواییهاست.و تشهد، گواهى دادن نمازگزار ستبر این نفى.یعنى نمازگزار مىپذیرد و به گردن مىگیرد که تنها خداى یگانه است که بر او حق فرمانروایى و الوهیت دارد و آن همه حق هیچ تحکمى را بر او ندارند.
همین که کسى این را پذیرفت، خود او نیز حق نخواهد داشت که هیچ موجود دیگرى (انسانى یا حیوانى یا فرشتهاى و جمادى یا هواها و شهوات نفس خود) را به الوهیتبپذیرد و تن به طاعت و عبودیت او دهد.این سخن بدان معنى نیست که موحد تن به هیچ تعهد اجتماعى نمىدهد و هیچ قانون یا حاکمى را نمىپذیرد.چه، بسى روشن است که زندگى اجتماعى بنابر ماهیتخود ناگزیر از تعهدها و فرمانبریهاست.بل بدین معنى است که هیچ تحکمى و هیچ نظامى را که از فرمان خدا نشات نگرفته باشد نمىپذیرد و تحمل نمىکند.در زندگى فردى و اجتماعى خود گوشبه فرمان خداست و اى بسا که بنا به فرمان خدا و به مقتضاى شکلى که خدا براى اداره زندگى انسانها تعیین کرده، لازم باشد که از کسانى اطاعت کند و به تعهداتى پایبند باشد.پس فرمانبرى و تعهد، بنابر خصلت ذاتى زندگى جمعى، از زندگى انسان موحد نیز تفکیک ناپذیر است، منتها این فرمانبرى، فرمانبرى از هوسهاى نفس سرکش خود یا از خود کامگیها و خودخواهیهاى آدمیانى چون خود او نیست، فرمانبرى از اراده و فرمان خداى بصیر و حکیم است.زیرا اوست که مقررات لازم الاجرا و زمامداران واجب الاطاعه را معین مىکند و آنان نیز فقط در چهار چوب فرمان او بر بندگان او فرمان مىرانند. (2)
این دستور قرآنى ناظر به همین حقیقت است:
اطیعوا لله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم (3) از خدا و پیامبر و کسانى که در میان شما (به گزینش و تعیین خدایى) صاحبان فرماناند، فرمان برید.
و شاید به ملاحظه همین حقیقت و به دنبال آن است که درجمله دوم تشهد، نمازگزار چنین مىگوید:
و اشهد ان محمدا عبده و رسوله-و شهادت مىدهم که محمد بنده و پیامآور اوست.
پذیرش محمد (ص) به عنوان پیامآور خدا، در معنا پذیرش نمایندگى و خلافت الهى اوست. یعنى راه خدا در راه محمد جستن و فرمان او را از بنده برگزیده او گرفتن.
بسیارند خداپرستانى که در شناخت راه خداپسند به خطا رفتهاند.معرفى و پذیرش محمد صلى الله علیه و آله به عنوان پیامبر خدا مشخص کننده و جهت دهنده تلاش و حرکتى است که انسان خداپرستباید در زندگى از خود بروز دهد تا خداپرستى او ادعایى راستباشد.
در این جمله با تکیه بر روى عبودیت محمد، صلى الله علیه و آله، و پیشتر آوردن کلمه«عبده»از کلمه«رسوله»گویا خواستهاند مهمترین ارزش اسلامى را معرفى کنند و به راستى چنین است.همه فضیلتهاى انسانى خلاصه مىشود در بنده واقعى و مخلص خدا بودن و آن کس که در این میدان از همه پیشتر است در کفه انسانیت از همه سنگینتر است.
براى کسى که به مفهوم بندگى خدا آشنا باشد این سخن بىنیاز از استدلال است.اگر بندگى خدا به معناى خضوع در برابر حکمت و بصیرت و رحمت و نیکویى و زیبایى بىپایان و ملازم با آزادى از بندگى نفس و بردگى غیر است، کدام ارزش برتر از آنمىتوان یافت؟مگر نه اینکه همه بدیها و پستیها و شقاوتها و رذالتها و نامردمیها و همه سیاهیها و تاریکیها از بردگى انسان در برابر سرکشىهاى نفس یا سرکشى و طغیان انسانهاى مدعى زاییده مىشود؟و مگر نه اینکه بندگى خدا ریشه هر بندگى دیگر را مىسوزاند و نابود مىسازد؟
نکته ظریف و دقیقى که در این دو جمله اول تشهد هست، این است که:یادآورى توحید و نبوت ضمن یک گواهى از سوى نمازگزار انجام مىشود و او به یگانگى خدا و عبودیت و رسالت محمد صلى الله علیه و آله، «شهادت»مىدهد.این شهادت دادن در قیقتبه معناى قبول همه تعهداتى است که بر پذیرش این دو عقیده مترتب است.گویا نمازگزار با این گواهى مىخواهد بگوید که من همه تکالیفى را که از این دو عقیده (توحید و نبوت) مىزاید، به گردن مىگیرم.دانستن خشک و خالى، دانستنى که تعهدى به دنبال نداشته باشد، باورى که عملى به بار نیاورد، از نظر اسلام داراى ارزش نیست.گواهى دادن به یک حقیقت، به منزله ایستادن بر سر آن و قبول همه تعهدها و عملهایى است که دانستن آن حقیقتبه بار مىآورد.قبول و پذیرشى که از اعتقادى خالص و ایمانى فعال و مثبت و زاینده پدید مىآید.پس تشهد نماز، در حقیقت، تجدید بیعتى است که نمازگزار با خدا و رسول او مىکند.
جمله سوم تشهد یک درخواست و دعاست.
اللهم صل على محمد و آل محمد-بار خدایا، درود و رحمت فرستبر محمد و خاندان محمد.
محمد و خاندان پاک او (صلوات الله علیهم) نمودارهاى کامل و تمام عیار این مکتباند.نمازگزار به زبان دعا، این نمودارها را در یاد خود زنده مىکند و با درود بر آنان پیوند روحى خود را با ایشان استوار مىسازد.
پیروان هر مکتبى اگر نمودارهاى عینى آن مکتب را در برابر خود نبینند قویا ممکن است راه را عوضى بپیمایند و گمراه شوند.همین ارائه دادن نمودارهاى عینى است که پایدارى مکتبهاى انبیا را در مسیر زمان تامین کرده است.تاریخ اندیشمندان بسیارى را به یاد دارد که براى تامین زندگى والا و سعادتمندانه انسان طرحها و نقشهها پدید آورده، مدینههاى فاضله ترسیم کرده، و کتابها و نوشتهها از خود به جا نهادهاند.ولى پیامبران بىآنکه به بحث و جدالهاى فیلسوف مابانه بپردازند، طرح خود را در عمل نشان دادند، از خود و از نخستین گرویدگان به خود، انسانهاى طراز نوین ساختند و بر دوش آنان پایههاى نظام مطلوب خود را استوار کردند.و چنین بود که مکتب پیامبران زنده ماند و از طرح نقشه آن اندیشمندان و فیلسوفان جز نقشى بر صفحه کتاب باقى نماند.
نمازگزار براى محمد و آل محمد که زبدهترین نمودارها و تبلورهاى این مکتباند، صمیمانه دعا مىکند.بر آنان که یک عمر به شکل این مکتب زندگى کرده و انسان طراز اسلام را به تاریخ نشان دادهاند، درود مىفرستد و از خدا براى آنان درخواستدرود و رحمت مىکند و پیوند روحى خود را با آنان که مىتواند همچون جاذبهاى نیرومند او را به راه خود و به هدفى که در تکاپوى آن بودهاند بکشاند مستحکمتر و عمیقتر مىسازد.
صلوات بر محمد و آل محمد، مجسم کننده چهره افراد زبده و دستچین اسلام است و با مجسم کردن و در منظر آوردن این چهرهها مسلمان مىتواند همیشه راهى را که باید بپیماید بشناسد و آماده حرکت در آن شود.
پىنوشتها:
1.توجه شود به آیاتى از قبیل:افرایت من اتخذ الهه هویه...سوره جاثیه، آیه 23
و...ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا...، پس از این جمله:اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله سوره توبه، آیه 31
و قال فرعون یا ایها الملاما علمت لکم من اله غیرى...سوره قصص، آیه 38 و روایاتى از قبیل:الهتهم بطونهم.
2.دقت در آیات و روایاتى از قبیل:
من یطع الرسول فقد اطاع الله.سوره نساء، آیه 80
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.سوره مائده، آیه 55
انظروا الى من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر...
العلماء امناء الله فى خلقه...
مىتواند نمایشگر حدود تقریبى این حقیقتباشد.
3.سوره نساء، آیه 59.